امروز به دو تا سوال جواب می دهیم! یکی اینکه چرا نماز می خوانیم؟ و دیگری این که چرا زکات بدهیم!
برای سوال به پاسخ اول باید ذکر شود نماز خواندن یکی عمل است و خداوند آن را واجب دانسته که عبد از معبود دوری نجوید و با او بماند و نسبت عبد به معبود ثابت بماند.
نماز عملی است که ما برای تشکر و شکر از خدا به او می
خوانیم. پس خدا نیازی به این عمل دارد . با مثالی توضیح می دهم:
شما دارید از جایی می گذرید که پیرمردی از شما کمک می خواهد که مثلا این جنس را تا آنجا برای من بیاور شما هم این کار را می کنید. و همچنین این پیرمرد نیز از شما تشکر می کند و حتی برای شما فاتحه هم می خواند. ولی اگر این فرد با لحنی توهین آلود این درخواست را بکند شما این کار را انجام می دهید در ضمن در نهایت هم کمی دشنام می شنوید. مسلما شما این کار را انجام نمی دهید و بی تفاوت رد می شوید.
خداوند نیز به ما نعمت داده که بی شمار است از آب تا خاک از زمین تا آسمان هفتم همه نعمت الهی است و اینها باید جبران شود که یکی از این کارها نماز خواندن است.
اما در مورد زکات با مثالی توضیح می دهم:
شما به نزد استادی می روید که بسیار ایشان را قبول دارید و از ایشان سوالی می پرسید و می خواهید مصلحت عملی را از او بپرسید و این فرد هم می گوید فلان کار را انجام بده خوب است. حالا خداوند تبارک و تعالی به ما گفته است که برای اینکه عدل در عالم پابرجا باشد فلان مقدار از فلان مال را به فلانی بده تا هم من خوشنود شوم و هم خلقم و هم تو در آزمایشی که من برای تو تدارک دیده ام پیروز شوی. شما هم قبول می کنید و مسئله به خوبی و خوشی به پایان می رسد.
ضمن اینکه در منابع اسلامی، زکات، به معنای شکرانه معرفی شده است.
فرخنده
اسم آن حضرت است درکتاب اشعیاى پیامبر
قاطع
نام شهرى است که به صورت جزیره و بر روى دریا است .
طبق حدیثى از حضرت على(ع)، صاحب الامر(ع) پس ازگشودن شهر زنج، عازم قاطع مى شود. (الشیعه والرجعه ج 1، ص 64 1، عقد الدرر، ص 200، احقاق الحق، ج 13، ص 229.
"قاطع " نیز اسم حضرت مهدى(ع) است درکتاب قنطرة. (نجم الثاقب باب دوم.)
فردوس الاکبر
اسم آن حضرت است درکتاب قبرس رومیان
فیروز
اسم آن حضرت است در نزد آمان، به لغت ماچار، و درکتاب فرنگان ماچارالامان
قیذموا
نام حضرت مهدى (ع) است در تورات.
کعب، نام هاى ائمه را در تورات چنین گفته است:
نقرثیب ، قذوا، دبیرا ، مفسورا، مسموعاه، دوموه، میثو، هذار، بثیموا، بطور، نوقس و قیذموا
کیقباد دوم
درذخیره و تذکره، آمده است که این نام آن جناب است در نزد مجوس وگبران عجم.
ماشع
نام آن حضرت است در تورات عبریه.
ماشیع و ماشیح هم آمده است.
مسیح امان
نام آن حضرت است درکتاب فرنگیان
میزان الحق
اسم آن حضرت است درکتاب آژى پیغمبر
برهان الله
اسم حضرت مهدى (ع) درکتاب انکللیون است.
خجسته
نام حضرت است درکتاب کندر آل فرنگیان.
خسرو
درکتاب"خسرو مجوس"نام حضرت است.
زند افریس
اسم حضرت است درکتاب ماریاقین احتمال داده اند که اصل اسم افریس باشد و مراد از زند، همان کتابِ منسوب به زردشت یا صحف حضرت ابراهیم (ع) یا فصلى ازآن باشد.
شماطیل
اسم آن حضرت است درکتاب ارماتش.
صمصام الاکبر
نام حضرت است درکتاب کندرال
اوقیدمو
درکتاب ذخیرة الالباب معروف به دوائرالعلوم آمده که اسم آن جناب حضرت. مهدى(ع) در تورات به لغت ترکوم "اوقیدمو" ا
بنده یزدان
اسم آن حضرت است درکتاب ا یستاع چنان چه در "ذخیرة الالباب"ذکر شده است.
خدا شناس
نام آن حضرت است درکتاب شاکمونى که به اعتقادکفره هند، پیغمبرى صاحب کتاب بوده است. در آن آمده است: دنیا وحکومت آن به فرزند سید خلایق دو جهان یشن خواهد رسید واو برکوه هاى مشرق ومغرب دنیا حکم براند وفرمان دهد وبر ابرها سوار شود وفرشتگان، کارگزاران وى باشند وپریزادان و آدمیان در خدمت او درآیند و. نام او ایستاده و خدا شناس ا ست.
راهنما
از اسامى حضرت است درکتاب "باتیکل"،که صاحب آن از عظماى کفره است. ازآن کتاب، در بشارت به وجود و ظهورآن حضرت کلماتى نقل کرده اند.
سروش ایزد
اسم حضرت است درکتاب زمزم زردشت
شیلو
یکى از اسامى موعود درکتاب تورات است.در سِفر پیدایش آمده است: عصاى قدرت وسلطنت از یهود دور نخواهد شد ونه فرمان فرمایى از میان پاهاى وى، تا شیلو بیاید واو را اطاعت امَت ها خواهد بود.
آیه 148 از سوره بقره: «فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا». خداوند در این آیه می فرمایند: «در کارهای خیر از یکدیگر سبقت بگیرید و هر کجا باشید خداوند شما را گرد می آورد.»
از جمله مباحثی که در معارف الهی در باره آن بحث می شود، مباحث مربوط به مفهوم خیر و شر است و دنیایی از تضارب آراء و ارائه افکار در این باب برپا شده است که بخش عظیمی از این نقطه نظرات بیهوده و بیجاست و خرده پاره ای از الفاظ و لفظ پراکنی ها چیز دیگری نیست بعضی ها خوششان می آید دائما الفاظ علمی را چاق کنند و مفاهیم علمی را بپیچانند و پیچیده تحویل مردم بدهند، در حالی که دستور دین غیر از این است و پیامبر فرمود و ائمه فرمودند: دین باید به قدر عقل و فهم مردم ارائه شود، تا کارایی داشته باشد و قابل اجرا باشد وبشود آن را در سطح جامعه پهن کرد. اشکال اینست یا به مفهوم های (مفاهیم) دینی پرداخته نمی شود یا وقتی پرداخته می شود بیچاره آن مفهوم دست یک عده ای می افتند « خودشیفته » که برای اثبات خودشان دائما با این مفهوم بازی می کنند بگذریم!!
آیه ای که پیش از این در مطلع کلام خواندم آیه 148 ام از سوره مبارکه بقره است که به مومنین دستور می دهد « فاسبقوا الخیرات » نه تنها اهل خیر باشید، در اندیشه شر نباشید بلکه در عمل به خیرات باز هم "خیر " نه "خیرات" از هم پیشی و سبقت بگیرید و همدیگر را پشت سر بگذارید:
جامعه پویای دینی شاخصه هایی دارد که یکی از مهمترین شاخصه ها و نشانه ها همین می تواند باشد؛ جامعه ای قرآنی است که مسابقه آن خیرات باشد، نه در تجملات، نه در بازد و .، نه در پول و حساب بانکی .، نه زیبایی و دل ربایی.
یک نگاه کوتاه به پیرامون خودمان در جامعه می بینیم که جهان هستی و مردمان آن در مسابقه ای اولا غیر خیر هستند؛ دوما در آن شر هم توقف نکرده اند بلکه مسابقه گذاشته اند در جرم . اولا به خیر روی نیاوردند دوما در شر مسابقه دارند.
این بحث اجتماعی قضیه است که محل بحث ما نیست اما دور از بحث ما هم نبود.
پس قرآن دستور به خیر می دهد بلکه به خیرات می دهد و مومنین را تشویق به مسابقه گذاشتن در عمل خیر می نماید.
- باید دید خیر چیست
در مکاتب مختلف درباره خیر بحث شده است و هر گروه و نحله ای خواسته اند با دلائل خودشان : اولا تعیین خیر کنند و دوما آن را اثبات کنند.
چون مبنای ما بر اختصار است به اقوال نمی پردازیم چون حقیقتا وقت تلف کردن است چون عموما بیان آنها در مقابل قول معصوم علیه السلام است هم از حیث معنا و هم از حیث اعتبار و قدرت استدلال بسیار سبک است یعنی اگر اقتضاء وقت را هم داشتیم بیان آنها وقت تلف نمودن است. اجمالا بعضی ها خیر را در مال دیده اند ، بعضی ها در قدرت ، گروهی در علم و .
ما با مراجعه به قرآن و کتب معتبر روایی در مورد خیر به جستجو می پردازیم، و سعی می کنیم بفهمیم خیر چیست؛ که خدا به مسابقه در آن دستور داده است.
خیر در جوانب مصداقی مختلف است یعنی مصداق خیر گاهی در موضوع بنده است می گویند : " خیر بنده " ؛ گاهی خانواده است می گویند: " خیر خانواده " ؛ گاهی در روایات خیر قوم آمده است ؛ گاهی از شکر به خیر نام برده شده است؛ گاهی قناعت ، گاهی از علم و فقه به خیر یاد شده است، . در دایره مصداق، خیر مختلف است.
اما از حیث معنا روایات مختلفی وارد شده است که تعدد این روایات ما را در به دست آوردن معنایی واحد دچار مشکل کرده است.
الامام زین العابدین : وَ قَد کَتَبَ الیه رَجُل مِن اهل الکوفه ، یستخبرهُ عن خیرالدنیا و الاخره (الاختصاص صفحه 225) ؛ شخصی از امام سجاد علیه السلام سوال کرد بوسیله نامه حضرت جواب را چنین نوشت:
« بسم الله الرحمان الرحیم؛ اما بعد، فاِنَّ مَن طَلَبَ رضِا الله سَخَطِ الناسِ کفاهُ الله ُ امورَ الناس و من طلَبَ رضا الناس سَخَطِ الله و کلمهُ الله الی الناس .»
یسم الله الرحمان الرحیم ، اما بعد؛ کسی که در راه خشنود کردن خدا از خشم مردم پروائی نداشته باشد، خداوند او را از امور مردم بی نیاز می گرداند و خود (خدا) کفایتش می کند و هر کس برای جلب خشنودی مردم خدا را به خشم آورد خدا او را به مردم واگدار می نماید – والسلام
"این یک نگاه به موضوع خیر یعنی به دست آوردن رضایت خدا تحت هر شرایطی" حالا مردم چه می گوید؟ جامعه چه می گوید، خجالت می کشم، یک شب هزار شب نمی شود، این لباس مناسب امروز نیست، همه دارند همین کار را می کنند، اگر حرام است چرا همه انجام می دهند، حالا اگر ما انجام ندهیم چه می شود، .
آیه قرآن داریم: سوره مبارکه بقره آیه 216:
وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ
این یک واقعیت است که انسان با توجه پیچیدگی های موجود در خلقت خودش و خلقت پیرامونش، خیر و شر را برای خودش نمی تواند تشخیص بدهد. و گاهی چیزی را خیر می داند در حالی که شر است و چیزی را بد می داند در حالی خیر اوست.
امیرالمومنین علیه السلام امیر ملک وجود روحی له فداه دارند : « ما خیرٌ بخیرٍ بعده النارُ ، و ما شرٌ بشرٍ ما بعدهُ الجنه » چیزی که خیر پنداشته ای و بعدش جهنم است خیر نیست و شری که بعد از آن بهشت است شر نیست.
یک ملاک اصلی برای خیر بودن و شر بودن همین است، چیزی که رضایت الله تعالی و بهشت را در پی داشته باشد خیر است و آنچه سخط الله و خشم خدا را داشته باشد شر است، و هر چند جلوه آن چیز دیگری را نشان بدهد.
خداوند در آیه 148 سوره بقره دستور داده است در خیرات مسابقه بگذارید یعنی در چیزهایی که شما را به رضایت الهی و بهشت، رضوان خداوند برساند و آرامش دنیا و آخرت را برای شما به ارمغان بیاورد – فاستبقوال الخیرات – خیر ها زیاد است چه کنیم که همه آنها یعنی خیرات را بدست بیاوریم؛ امام صادق علیه السلام مشکل را حل فرمودند – روحی له الفداه .
فی روضه الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن منصور بن یونس عن اسماعیل بن جابر عن خالد عن ابی جعفر علیه السلام فی قول الله تعالی عزوجل « فاستبقوا الخیرات این ماتوا یات بکم الله » الخیرات ولایه ( خیرات ولایت ماست در آن سبقت بگیرید) و قوله تبارک و تعالی « این ما توا یات بکم الله » یعنی اصحاب القائم ( هر کجا باشید خدا شما را حاضر می کند )
فی مجمع البیان قال الرضا علیه السلام : ذلک و الله ان لو قام قائمنا یجمع الله الیه جمیع شیعتنا من جمیع البلدان ( ج1 ص426 و نورالثقین تحت آیه 147 )
این آیه دلالتش بر وجود مقدس حضرت حجت در اینست که خداوند اراده می کند اصحاب حضرت را وقتی ظهور پر سرور حضرت صورت می گیرد بر ایشان جمع کند و این اصحاب با امامشان خیر را که همان رضایت حق تعالی از بشریت و انسانیت است حاکم می کنند.
فی کمال الدین و تمام النعمه باسناده الی سهیل بن زیاد عن عبدالعظیم حسنی قال : قلت لمحمد بن علی بن موسی علیهم السلام انی لارجوا ان ت القائم من اهل بیت محمد صل الله علیه و آله الذی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما فقال علیه السلام یا ابالقاسم ما منا الا و هو قائم بامر الله عزوجل و هاد الی دین الله. ولکن القائم الذی یطهر الله عزوجل به الارض من اهل الکفر و الجمود و یملاهما عدلا و فسطا هو الذی تخفی علی الناس ولادته و یغیب عنهم شخصه و یحرم علیهم تسمیه و هو سمی رسول الله وکنیه و هو الذی تطوی له الارض و یذل له کل صعب و یجتمع الیه اصحابه عدة اهل بدر ثلاثماته و ثلاثه عشر رجلا من اقاصی الارض و ذلک قول الله عزوجل « این ما توا یات بکم الله جمیعا – ان الله علی کل شی قدیر » و اذا اجتمعت خرج باذن الله عزوجل و لایزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله تعالی ( تا خدا را راضی کنند).
قال عبدالعظیم : فقلت له یا سیدی کیف یعلم ان الله عزوحل قد رضی؟
قال یلقی فی قلبه الرحمه فاذا دخل المدینه اخرج اللات و العزی فاحرقهما ( کمال الدین و تمام النعمه ج2 ص 277)
دیدم در جایی رسول اسلام فرموده بودند: « اذا اراد اللله بعبد خیرا قذف فی قلبه محبة الحسین علیه السلام »
یا امام صادق علیه السلام فرمودند : « اذا اراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و حب زیارته »
وقتی خداوند .
تمام خیر اهل بیت علیهم السلام و عمل به دستورات آنها عین خیر و سر پیچی از دستورات آنها عین شر است عمل به فرمایشاتشان بهشت زا و رضوان ایجاد کن و ترک دستوراتشان جهنم زا است بلکه زندگی بدون آنها خود جهنم است.
استاد مهدی دقیقی
دعاى امام زمان (عج) براى بخشودگی گناهان شیعیان
اللهم
ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا ، و بقیة طینتنا ، و قد فعلوا ذنوبا کثیرة ،
اتکالا على حبنا و ولایتنا . فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم ، فاصفح عنهم ، فقد
رضینا ، و ما کان منها فیما بینهم ، و قاص بها عن خمسنا ، و ادخلهم الجنة ، و
زحزحهم عن النار ، و لاتجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک .
پروردگارا ! شیعیان ما از شعاع
انوارما و باقیمانده طینت ما آفریده شده اند ، و ایشان باتکاء محبت و ولایت ما
گناهان بسیارى را انجام داده اند ؛ اگر گناهانشان بین تو و ایشان مانع ایجاد کرده
از آنان درگذر ، که ما از ایشان خشنود شده ایم ، و خطاهایى که بین خودشان مرتکب
شده اند را در برابر خمس ما بر ایشان ببخشاى ، و آنان را در بهشت و ارد ساز و از
دوزخ دورگردان ، و ایشان را شامل غضبى که بر دشمنان ما روا مى دارى ، قرارنده
شرح دعای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
قبل از آنکه دست به قلم ببریم و شروع کنیم نوشتن این شرح بر چنین دعایی را؛ چند نکته را گوشزد خواهیم کرد، اول آنکه دستان کوچک و تنگ ما لیاقتی اینچنین ندارد تا قلم . و علم ما به حد خودمان است؛ لیک در حد خود می نگاریم. دوم آنکه زمانی که کلامی، حدیثی و یا عمل و رفتاری از امام به ما می رسد؛ این خود دلیل دارد، ائمه بر احوال شیعیان خود و غیر آن نیز آگاه اند پس ائمه از حضور و عدم حضور شیعیان در هر محلی آگاهند، از این موضوع استفاده خواهیم کرد و مسئله حضور سید ابن طاووس که راوی این دعای شریف است را در محضر امام بررسی خواهیم کرد؛ امام می داند که سید بن طاووس اینجاست ( سرداب ) و می شنود، پس می گوید تا او بشنود و بگوید و نشر پیدا کند حال چرا؟ به این دلیل که پاسخ کثیری از سوالات شیعیان را داده باشند؛ حال فقها باید بنشینید و این کلام هاو دعا ها را دربیاورند و در آنها تفقه کنند تا اینکه پاسخ سوالات شیعیان داده شود. بدانید امام زنده است و غیبت به معنای عدوم وجود و عدم حضور نیست؛ . حال شرح دعای شریف البته به قدر کفایت حقیر:
امام علیه السلام در ابتدای دعا شروع به بیان جایگاه شیعه می کند، شیعه چه کسی است؟ مقامش کجاست؟ و . پس می فرمایند:
اللهم، ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا ؛ ( خداوندا شیعیان ما از شعاع انوار ما خلق شده اند؛ شعاع یک نور از جنس همان نور است، شیعه از جنس امامش است، یعنی آنکه وقتی گناهی را دید دلش می سوزد به حال گنه کار، دلش می سوزد به حال شیعه و . )
و بقیة طینتا ( و خلق شده اند از بقیه طینت ما و از گل ما؛ این دعای شریف بیانگر حدیث شریف دیگری است؛ به کتاب علل الشرایع جلد دوم آخرین حدیث این کتاب ارزشمند مراجعه خواهیم کرد؛ امام باقر علیه السلام در مورد این خلقت، یعنی خلقت شیعه از گل ما توضیحی مفصل می فرمایند که این حدیث غوغایی است در بیان مشکلات شیعه! توصیه می شود به این حدیث مراجعه شود . )
و قد فعلو ذنوبا کثیرا ( که گناهان کثیری انجام می دهند؛ از این فریضه دعا مسئله ای جواب داده می شود؛ آیا کسانی که گناه می کنند و محبت ائمه را دارند آیا شیعه به آنان اتلاق می شود؟ دعای پیش رو و احادیثی دیگر بر این است که آنان شیعه اند ولی به کیفیتی خاص . در ادامه دعا امام علیه السلام دلیل گناه شیعیان؛ و یا دلیل اصرار بر آن؛ و یا اصلا دلیل شیعه بودن این گناهکاران بیان می شود امام می فرمایند: )
اتکالا على حبنا و ولایتنا ( آن هم به اتکا و پشتوانه محبت و ولایت ما ؛ در شرح این فریضه؛ زبان قاصر است، و آنقدر رویی نداریم که قلم بزنیم؛ بهتر است بگذریم و کمی تفکر کنیم. همین )
فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم ( پس اگر گناهانش فاصله ای بین تو – یعنی خدا - و آنهاست؛ یعنی اینکه گناهانی وجود دارد که بین خدا و بنده فاصله ای را می سازد؛ انسان به واسطه این گناهان است که دیگر نمازش حال نماز ندارد؛ خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرضه داشت، یا سیدی می خواهم هر شب نماز شب بخوانم ولی نمی توانم؛ امام فرمودند: گناهانت بر تو سنگینی می کند و خسته گناه شده ای؛ . )
فاصفح عنهم ( پس از آنها در گذر، مسئله شفاعت ائمه اینجا معنا پیدا می کند؛ شما شاهد یک شفاعت دسته جمعی هستید؛ خداوندا از آنها در گذر، چرا یک امام معصوم باید شفاعت شیعیان گنه کارش را بکند؟ خود امام در فریضه بعدی پاسخ سوالاتی را خواهند دارد: )
فقد رضینا ( که ما از آنها راضی هستیم؛ در این فریضه صیغه جمع به کار رفته است؛ که ما از آنها راضی هستیم! نه آنکه من فقط! ؛ پس مشخص می شود که این شفاعت از زبان یک نفر نیست؛ چندین نفر در حال شفاعت هستند؛ شاید این بزرگواران می خواهند خدا را در بن بستی قرار دهند تا . )
، و ما کان منها فیما بینهم ( و اگر گناهشان بین خودشان است؛ منظور حضرت از این عبارت گناهانی است که شیعیان بین خود و امام خود مرتکب می شوند؛ این گناهانی است در که شیعیان حق امام علیه السلام را ضایع می کنند. مثلا خمسی را نمی دهند که سهمی از امام است؛ امام این گناهان را از جانب شیعیان اقرار می کنند و در مورد افرادی که این خبط بزرگ را کردند می فرمایند: )
و قاص بها عن خمسنا (و بگذر از آنان از خمسمان؛ یعنی آنکه وقتی به گناهی سر زدند که موردشان ما (ائمه) باشیم در قبال خمسمان ببخش؛ اگر حقی را ضایع کردند؛ از خمس ما ببخش، در حدیث شریف آمده است که شخصی را در قیامت محشور کردند که بدهکار بود؛ حضرت امام علی علیه السلام او را شفیع می شوند و از بدهکاران او طلب بخشش می کنند به ولایتشان، فرد نمی پذیرد، از او طلب بخشش می کند به فلان و فلان و فلان . شخص نمی پذیرد؛ حضرت می فرمایند: به خمسی که باید به من ( امام ) می دادی و ندادی بدهی را صاف کردم . )
و ادخلهم الجنة ( و آنها را وارد بهشت فرما؛ یعنی آنکه هر چه دیده ای از آن در گذر؛ چرا که انسان زمانی وارد بهشت می شود که زا تمام بدی ها بریده شود؛ به عبارت دیگر هر کس گناهی کند باید گناهش بریزد بعد وارد بهشت شود؛ به همین خاطر خداوند عادل جهنمی را خلق می کند تا گناهان در آن بریزد و سوخته شود؛ بعد این فرد وارد بهشت می شود؛ چرا که ماندن در جهنم برای همه دائمی نیست؛ عده ای هستند که ترفیع گرفته و به بالا می آیند همانطور که در قضیه مختار ثقفی وی ترفیع می گیرد )
و زحزحهم عن النار ( و از جهنم دورشان گردان؛ جهنم مکانی خوب نیست؛ در روایات از به آن مدرک ( مکان به درک واصل شدن ) گفته می شود؛ امام دوست ندارند شیعیان خود را در چنین فضایی ببینند؛)
و لاتجمع بینهم و بین اعدائنا فی سخطک ( و آنها را با دشمنان ما در عذاب کردنشان مساوی قرار مده و جمعشان نفرما؛ یکی از مواردی که در تفسیر و شرح معنای استغفار می گویند، آن است که این استغفار به این معناست که خداوندا؛ اگر گناهی از من سر زده است، به آن خاطر نیست که به دشمنی تو برخواسته ام؛ بلکه نفسم بر من غلبه کرده است؛ و شیطان وجودم قوی شده است؛ در زیارت شریف شعبانیه دارد که؛ اگر مرا به جهنم بیاندازی به اهل آن می گویم که تو را دوست دارم؛ امام نیز به این معنا اشاره می کنند و آن را برای ما خواهانند و بدا به حال شیعیانی که قدرنشناسند)
این بود شرح مختصر و موزجی از دعای شریف امام زمان در قنوت نمازشان؛ و هدف از نوشتن این شرح مختصر فقطو فقط بیان این موضوع بود که حتی دعای قنوت حضرت در یکی از نمازهایش شرحی مفصل می طلبد؛ سر سری و گذرا از این معانی عمیق نگذریم. ان شاء الله مورد دعای خیر حضرت قرار بگیریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
چگونه به اعلمیت مجتهد پی ببریم؟
برای پرداختن هرچه بهتربه این موضوع نیازاست به چند سوال پاسخ داده شود
اجتهاد و تقلید چیست؟ ،مجتهد و مرجع تقلید کیست؟
اجتهاد و تقلید
در اسلام مکلفین برای بدست آوردن احکام شرعی و روشن شدن تکلیف خود نسبت به مسائل فروع دین، چند روش را می توانند اتخاذ کنند، یا خودشان مراجعه به قرآن و روایات نموده وبا استفاده از اصول فقهی و استنباط عقلی به احکام ودستورات لازم دست پیدا کنند، و یا اینکه از کسانی که مورد اعتمادشان هستند و به قدرت برداشت و استنباط این احکام از منابع فائق آمدند تقلید کنند و گفتار آنها را برای خود حجت شرعی قرار دهند.
در فرض اول شخص، اصطلاحا مجتهد است و اجتهاد (به معنی سعی و کوشش) برای رسیدن به احکام بر عهده خود اوست، به عبارت دیگر:اجتهاد یعنی داشتن قدرت علمی برای استنباط احکام فقهی از منابع شرعی(ادله اربعه). درفرض دوم که شخص باید از مجتهد دیگری تقلید کند و قول مجتهد را حجت قرار دهد،عمل مکلف تقلید نام دارد و شخص مقلد(به کسر لام) شناخته می شود.
مجتهد و مرجع تقلید
با دقت نظر در مطالب گذشته مجتهد شناخته شد، و آن کسی است که قدرت استنباط را داشته باشد. این فرد استنباطش برای خودش حجت بوده و حرام است از دیگری تقلید نماید ولو شخص دیگر از او اعلم باشد.
اما اینکه بشود از مجتهدی، تقلید کرد منوط به جمع شدن شرایطی علاوه بر اجتهاد است که به مجتهدی که همه این شرایط در او جمع باشد مجتهد جامع الشرایط گفته می شود.
اگر بخواهیم بین مجتهد و مرجع تقلید تفاوتی ذکر کنیم باید بگوییم به مجتهد جامع الشرایط می توان گفت مرجع تقلید (کسی که مقلدین در احکام شرعی به او رجوع می کنند)، چرا که شرط اجتهاد برای تقلید کافی نیست و علاوه بر آن شرایط دیگری لازم است که به شرح زیرمی باشد:
1. عاقل بودن (دیوانه نباشد)
2. بالغ بودن
3. عادل بودن (گناه کبیره نکند و.)
4. شیعه دوازده امامی بودن
5. حلال زاده باشد (پدر و مادر و نیاکانش مشخص باشند)
6. زنده باشد
7. مرد باشد
8. اعلم باشد (در صورت متعدد بودن مجتهدین جامع الشرایط)
نکته: برخی شرایط دیگری را به مرجع جامع الشرایط لازم می دانند، مطلبی را که بیان شد (در مورد شرایط مجتهد) نظر فقها بوده است و غیر از این شروط در منابع فقهی دیده نشد. بنابراین آگاهی از زمان و مسائل و مشکلات جامعه از شرایط مجتهد جامع الشرایط نخواهد بود.
اعلمیت
در مقبوله عمربن حنظله از قول امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند: «الحکم ما حکم به اَعدَلُهما و افقههما و اصدقهما فى الحدیث وا َورَعُهما و لا یَلتفت الی ما حکم به الآخر». (اگر در میان فقیهان و محدثان اختلاف فتوا صورت گرفت, حکم و فتواى قابل قبول ویژه عادل ترین, فقیه ترین, راست گوترین و پرهیزکارترین آنهاست، آن را بگیر و عمل کن و به حکم و فتواى دیگرى توجه نکن.)
یکی از شرایط مجتهد جامع الشرایط (مرجع تقلید) داشتن صفت اعلمیت است. کلمه اعلمیت افعل تفضیل است از علم، یعنی کسی در استنباط احکام شرعی از منابع فقه وادله اربعه از دیگر مجتهدین خبره تر است.
ابتدا باید دانسته شود که اعلمیت چیست تا بعدا درمورد شیوه های شناخت مجتهد اعلم صحبت شود. اعلم در اجتهاد به معنی متبحر تر و استادتر بودن در استنباط حکم شرعی است، یعنی مجتهدی اعلم تر است که در استنباط حکم شرعی تواناتر باشد. تشخیص اینکه کدام مجتهد اعلم تر است بر عهده افرادی است که خود علم به شیوه های اجتهاد داشته و این شیوه ها را نسبت به مجتهد بررسی کرده باشند، به اصطلاح ، اهل خبره باشند.
مساله اعلمیت از چند جهت قابل بررسی است
الف) دیدگاه مجتهد در موارد فقهی، اصولی و اعتقادی:
مجتهدین و فقها در طول تاریخ، دیدگاه های مختلف و متفاوتی نسبت به هم در مسائل دینی اعم از اصولی و فقهی داشته اند. این اختلاف نظرات حتی در مسائل اعتقادی نیز دیده شده است. این عامل می تواند معبری برای رسیدن به اعلمیت مجتهد نسبت به سایر مجتهدین باشد، به این نحو که نظرات و دیدگاه های فقیه نسبت به مسائل بررسی شود، و به حق بودن و نبودن نظر مجتهد مورد کنکاش قرار گیرد تا در نهایت مشخص شود که وی در استنباطات خود جانب ثواب را پیموده یا جانب ناثواب.
با بررسی این مسائله به نوع نگرش مجتهد علم پیدا خواهد شد و نوع نگرش وی نسبت به مسائل فقهی در نوع استنباط وی تاثیر خواهد گذاشت، برای مثال مجتهدی را که نوع نگرش وی نسبت به اخباریت و اصولیت تفاوت داشته باشد، یقینا در مسائل فقهی، احکام متفاوت تری را استنباط خواهد کرد.
ب) منابع فقهی:
علمیت مجتهد را می توان نسبت به منابع مورد استفاده وی نیز مورد بررسی قرار داد، مواردی چون: انتخاب نوع منابع، چرایی انتخاب منابع، نوع بررسی و تفقه در منابع، شیوه بیرون کشیدن حکم از منابع، قدرت انعطاف بر روی منابع و مواردی دیگر چون: میزان آشنایی با منابع، حضور ذهنی آنها نزد وی و
توضیحی مختصر در مورد موارد فوق:
انتخاب نوع منبع در استنباط احکام بسیار مورد اهمیت است، همچنین علت انتخاب این منبع برای استنباط این حکم. مثلا برای استنباط حکمی از چه حدیثی استفاده شود، از کدام آیه و از چه قاعده عقلی ای.
مسئله بسیار حائض اهمیت تفقه در منابع است، کار اصلی فقیه و مجتهد کشیدن حکم شرعی از لابلای آیات و روایات است؛ این مسائله که چطور این حکم از لابلای این منابع خارج شود، به شناخت اعلم الفقها تائیر گذار خواهد بود. گاها پیش خواهد آمد انسان حدیثی را می شنود و از این روایت برداشت هایی خواهد داشت و همان حدیث را مجتهدی بیان خواهد کرد و از آن استنباطی خواهد کرد که تا بحال به ذهن کسی خطور نکرده است
ج) طریقه استنباط احکام شرعی از منابع فقهی:
مجتهدین برای رسیدن به حکم شرعی، از منابع فقهی استفاده کرده و نسبت به آن ها استنباط می کنند؛ شیوه استنباط در مسائل مختلف است، در برخی مسائل باید از قواعد فقهیه استفاده شود، در برخی موارد قواعد اصولیه و در برخی موارد استنباط مطلق، . ؛ استفاده از این قواعد و سازش، چینش و پردازش استدلال برای استنباط حکم، خود یک مرحله جهت امتحان مجتهد است، در این مرحله و امتحان می توان قدرت استنباط و شیوه آن را نسبت به سایر مجتهدین بررسی کرد.
د)احکام صادره
احکامی را که مجتهد از طریق استنباط از منابع فقهی خواهد داد، از جهت حق و ناحق بودن آنها قابل بررسی است،. البته واضح است که تشخیص حق و ناحق بودن فتوای مجتهد با اهل خبره است.
مساله ای دیگر که در مورد احکام قابل بررسی خواهد بود، قطعیت در فتوا است، رسیدن به یک فتوای قطعی از طرف مجتهد بیانگر قدرت علمی او نیز می تواند باشد، چرا که فقها در مورد افتا بسیار محتاط هستند و از دادن فتوای قطعی قبل از رسیدن به حجت شرعی ممانعت دارند.
چگونه پی به اعلمیت مجتهد ببریم؟
مشهور است که از 3 طریق شخص می تواند به اعلمیت مجتهد پی ببرد:
1. شخص مقلد به اعلمیت و اجتهاد مجتهد یقین پیدا کند مثلا: به حدی از تشخیص رسیده باشد تا بتواند اجتهاد و اعلمیت مجتهد را تشخیص بدهد.
2. دو نفر عالم عادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند،به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفتۀ آنان مخالفت ننمایند، البته اگر یک نفر ثقه هم که از گفته او یقین حاصل شود کفایت خواهد کرد.
3. آنکه انسان از راههای عقلائی به اجتهاد یا اعلمیّت فردی اطمینان پیدا کند مثل آنکه در بین اهل علم، به اجتهاد و اعلمیت مشهور باشد و به آن تصدیق کنند.
نکته: در برخی کشورها گروهی متشکل از محققین دینی، عده ای از مجتهدین را به عنوان مجتهد جامع الشرایط معرفی می کنند؛ صحیح بودن انتخاب مجتهد از بین آنها منوط به چند مساله است:
اول: تمام این افراد و یا حداقل 2 نفر از آنها به عنوان شخص عالم عادل (برای مقلد) شناخته شده باشند.
دوم: علم پیدا شود که این دو شخص خودشان به اجتهاد و اعلمیت شخص مجتهد، تصدیق کرده باشند.
سوم: دو شخص عالم عادل دیگر با آنها مخالفت ننمایند.
چهارم: از گفته آنها یقیین حاصل شود.
نکته: در سه راه تشخیص اعلمیت از (عالم عادل) نام برده شد، عالم عادل شخصی است که به طرق مذکور در بالا (4روش بررسی اعلمیت مجتهد) به اعلمیت و اجتهاد مجتهد علم پیدا کند، به عبارت دیگر از گفته او یقین پیدا شود که از طریقه های مذکور به اجتهاد و اعلمیت او رسیده است. در اصطلاح فقهی به این فرد اهل خبره گفته می شود.
کسانی که قبل از سن تکلیف می میرند به بهشت می روند یا جهنم؟
در هر دو صورت با عدالت خدا سازگار نیست، چرا که قبل از آزمایش ورود به بهشت صحیح نیست و رفتن به جهنم هم با پاکی و بی گناهی آنان منافات دارد.
به این سوال از چند جهت می توان پاسخ داد
چند حدیث:
1. در کتاب من لا یحضره الفقیه ج ۳ ص ۴۹۰ چندین حدیث در این باره بیان شده است که با ذکر شماره احادیث بعضی از آنها را ذکز می کنیم: حدیث شماره ۴۷۳۲ درباره فرزند مومنین می نویسد:
و عبید اللَّه حلبى گوید: امام صادق علیه السّلام: فرمود: خداوند تبارک و تعالى ابراهیم و ساره زوجهاش را سرپرست اطفال متوفّاى مؤمنین فرموده و در بهشت درختى است که داراى هائى همانند گاو و آن درخت در کاخى است که از درّ ساخته شده، و چون روز رستاخیز شود آن کودکان را لباس نو بپوشانند و معطّرشان سازند و بپدر و مادرشان بازگردانند، و اینان فرمانروایان بهشتند و با پدرانشان میباشند و این است معنى گفتار خداوند عزّ و جلّ که فرموده: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ[طور/۲۱] و آن کسان که ایمان آورده اند و فرزندانشان پیروى آنان را در اعتقاد و عمل نموده اند آن فرزندان را بآنان ملحق خواهیم گردانید»
2. ۴۷۴۰ ح - عبد اللَّه بن سنان گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم حکم اولاد مشرکین که پیش از بلوغ بمیرند چیست؟ فرمود: حکمشان حکم کفّار است غسل و کفن و نماز نمى خواهند و خداوند خود بهتر میداند که آنان چه کرده اند، اکنون حکم کفّار را در تجهیز دارند. (در این روایت امام حکم دنیوی آنها را بیان کرده و حکم آخرت را بیان نکرده اند)
3. فرمود: آتشى براى ایشان برافروزند و گویند که بآن درآئید، پس اگر اطاعت کردند و بآتش درشدند، آن بر ایشان سرد و سلامت گردد، و چنانچه امتناع ورزیدند خداوند عزّ و جلّ آنان را گوید: چنین است اینک من شما را فرمان دادم و شما نافرمانى نمودید، پس أمر کند آنان را بسوى دوزخ برند. (۴۷۴۱ ح)
4. زرارة گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: چون روز رستاخیز آید خداوند بر هفت گروه حجّت آورد: ۱- کودکان که پیش از بلوغ از دنیا رفته اند. ۲- کسانى که در زمان فترت یعنى میان دو رسول بوده و از دنیا رفته اند. ۳- پیران سالخورده که پیغمبر را درک کرده ولى عقل خود را از دست داده بوده اند ۴- بیخردان یا عقب افتادگان روانى. ۵- دیوانگان که داراى عقل نبوده اند. ۶- کران که حسّ شنوائى نداشته اند. ۷- گنگها و لالهاى مادر زاد، هر کدام از این طوائف با خداوند عزّ و جلّ احتجاج نماید، فرمود: آنگاه خداوند عزّ و جلّ فرستادهاى بسوى آنان گسیل دارد و آتشى براى امتحان ایشان برافروزد پس بآنان فرمان دهد و گوید: پروردگار شما امر فرموده که خود را در این آتش افکنید، پس هر کس در آتش جست آن آتش بر وى سرد و سلامت شود، و هر کس نافرمانى نمود بسوى آتش دوزخ رهسپارش کنند. (۴۷۴۲ ح)
5. امام صادق (ع) فرمودند: «هرگاه کودکی از مؤمنان از دنیا رفت، منادی در ملکوت آسمان و زمین ندا می دهد که فلانی فرزند فلانی از دنیا رفته است، اگر پدر یا مادر یا یکی از بستگان مؤمن او از دنیا رفته باشد کودک را به نزد او می برند تا از او پرستاری کند و اگر کسی یافت نشد، او را به حضرت فاطمه (س) می سپارند و آن حضرت، تا زمانی که یکی از پدر یا مادر یا نزدیکانش به او ملحق شوند، از کودک نگهداری می کنند و بعد کودک را به آن فرد تحویل می دهند.» (بحارالأنوار ج5 ص293)
6. از پیامبر بزرگ اسلام (ص) نقل شده است که فرمودند: «کودکان مؤمنان در روز قیامت آن گاه که زمان حسابرسی خلایق می رسد حاضر می شوند. خدای تعالی به جبرئیل می فرماید: اینان را به بهشت وارد کن؛ کودکان بر دروازه های بهشت می ایستند و از پدران و مادران خود سؤال می کنند. نگهبان بهشت به آنان می گوید: آنان مثل شما نیستند و گناهان و خطاهایی دارند که باید از آن بازخواست شوند. کودکان صدای خود را با گریه بلند می کنند؛ پس خدای تعالی می فرماید: ای جبرئیل این چه صدای گریه و زاری است که بلند شده است؟ جبرئیل عرض می کند: خدایا! تو خود از من داناتری، اینان کودکان مؤمنان هستند و می گویند ما وارد بهشت نخواهیم شد تا زمانی که پدران و مادران ما وارد بهشت شوند. پس خدای تعالی می فرماید: ای جبرئیل در میان جمع وارد شو و دست پدران و مادران آنان را بگیر و همراه کودکان – به خاطر رحمتی که دارم - وارد بهشت کن.»(بحارالأنوار ج79 ص123)
7. از رسول گرامی اسلام (ص) نیز نقل شده است: «کودکان امت محمد (ص) در روز قیامت در زیر عرش در کنار حوض های بهشتی جمع می شوند، خداوند از حال آنان مطلع می شود می فرماید: چه شده است که سرهایتان را به سوی من بلند کرده اید؟ می گویند ای پروردگار ما! پدران و مادران ما در عطش گرفتارند و آن گاه ما در کنار حوض های بهشتی هستیم. پس به آنان وحی می شود: وارد صفوف قیامت شوید و پدران و مادران خود را سیراب کنید.» (مستدرک الوسائل ج2 ص401)
با این اوصاف و آیه شریفه : «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ :طور/۲۱» اولاد مومنین تکلیفشان روشن است، حتی در آموزه های دینی اطفال شفیع والدین خود می شوند. از همین مساله می توان به جایگاه رفیع برخی اطفال در بهشت اشاره کرد و بر ادعای عده ای که می گویند: جایگاه کودکان در بهشت پستی است، خط بطلان کشید.
اما آیا کودکان باید به بهشت بروند یا جهنم؟
بهشت و جهنم خود بحثی است مفصل، اما جهنم محل عقوبت و مجازات است و بهشت محلی است که ئواب و اجر داده خواهد شد؛ هرچند در اعتقاد شیعه جایگاهی بین ثواب و مجازات وجود دارد. با این تعریف، کودکان چون تکلیفی برعهده آنان نیست، گناهی برای آنان ثبت نمیشود، در نتیجه عقوبت و مجازات نمیشوند. حال اگر از خانوادهای مسلمان باشند، به دنبال پدر و مادر و خویشان به بهشت خواهند رفت و این به نظر برای چشم روشنی پدر و مادر است. اگر وابسته به کفار و ظالمان باشند، مسلّم است که عذاب نخواهند شد. برخی گفتهاند در جایی بین بهشت و دوزخ هستند . شاید مشمول عفو و رحمت الهی شده و داخل بهشت شوند. در بعضی از روایات هم اشاره شده است که کودکان مؤمنان به بهشت میروند و کودکان کفار و مشرکان، آزمایش میشوند . در این امتحان، سرنوشت آن ها مشخص میشود که بهشتی هستند یا جهنمی. به این صورت که آتشی بسیار سوزنده و وحشتآفرین میافروزند، سپس به کودکان دستور میدهند وارد آتش شوند. کسانی که اطاعت کنند ،آتش بر آن ها سرد و سالم میشود . اهل بهشت و سعادتمند میگردند اما کسانی که تمرّد و نافرمانی کنند، بدبخت و اهل جهنم میگردند.
همچنین از اعتقادات شیعه این میباشد که در بهشت و جهنم، هنوز ترقی به قرب رب امکان پذیر است، چرا که عده ای از جهنم به بهشت می روند و از رده های پایینی به بالاتر.
در انتها باید اشاره داشت که: رحمت خداوند به اندازه علمش، علم او به اندازه قدرتش، قدرت او به اندازه حکمتش و حکمت او به اندازه عدالت اوست پس خداوند متعال در قبال کودکان فوت شده قبل از بلوغ هر حکمی بدهد، مطابق با رحمت و علم و قدرت و حکمت و عدالت اوست.
متنی که در حال انتشار است آیا صحت دارد:
امشب هر کس دعا کنه قبول میشه چون که امشب ماه خانه خدا را طولاف می کنه، . امشب تلاوت آیه 29 و 30 سوره فاطر باعث نزول برکت است .
سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین
حضرت محمد فرمودند هر کس این دعا را در بین مردم پخش کند گرفتاریهایش حل شود
برای صحت این پیام نیاز داریم به بررسی صحت 3 مورد زیر:
صحت طواف:
عبارت طواف ماه بدور کعبه ادعایی بی اساس است، چرا که مدار ماه با مختصات کعبه برابری ندارد، به این عبارت که ماه در بالای کعبه و از بالای آن عبور نمی کند تنها در برخی موارد نادر از نزدیک ترین مکان به کعبه عبور خواهد کرد که در این ایام می توان قبله را به طور اجمالی از روی ماه پیدا کرد. بر خلاف خورشید که در سال، 2مرتبه از بالای کعبه عبور خواهد کرد؛
همچنین اینکه ماه طواف کند به دور کعبه نیز ادعایی بی اساس است، ماه به دور خود می چرخد، و به دور زمین، چطور به دور کعبه باید بچرخد؟
در سال 2011 یکی از سایت های وابسته به حرمین شریفین مسجد الحرام و مسجد النبی، اعلام کرد که ماه در بالای کعبه است و می توان از روی آن قبله را تعیین کنید.
به طور کلی این مطلب قضیه ای علمی نیست.
صحت آیات:
در خواص آیات 29 و 30 سوره فاطر بنده با تحقیقی که کردم یک مطلب یافت کردم و آن اینکه: "هر کس این دو آیه را در 4 پارچه پنبه ای نو و پاک بنویسد و در مکان تجارت خود قرار دهد، موجب رشد تجاری او و سود فراوان می شود." (المصباح کفعمی، ص456)
صحت حدیث
کلمات این دعا از چندین دعای مختلف برداشته شده و چون کلمات زیبا و با معناییست در ذهن مخاطب هیچگونه شبههای ایجاد نمیکند (کما اینکه دعا کردن با این الفاظ و از زبان خود انسان ایرادی ندارد) ولی ایراد بزرگی که به این دعا وارد است دروغ بستن به پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه میباشد که با توجه به اینکه این کار از گناهان کبیره میباشد بسیار مورد مذمت است.
پس از جستجو در منابع روایی، روایت و حدیثی با متن مذکور یافت نشد.البته در روایات دیگر، عباراتی وجود دارد که در برخی کلمات دعا، شبیه دعای مذکور است، اما در مجموع تفاوت دارد؛ به عنوان نمونه:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الْهَمِّ قَالَ تَغْتَسِلُ وَ تُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ وَ تَقُولُ "یَا فَارِجَ الْهَمِّ وَ یَا کَاشِفَ الْغَمِّ یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا فَرِّجْ هَمِّی وَ اکْشِفْ غَمِّی یَا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ اعْصِمْنِی وَ طَهِّرْنِی وَ اذْهَبْ بِبَلِیَّتِی" وَ اقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ (الکافی، ج 2، ص 557)
اسماعیل بن جابر از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که براى رفع اندوه، غسل می کنی و دو رکعت نماز می خوانی و دعایی که در متن روایت آمده را می خوانی و سپس آیة الکرسی و سوره های فلق و ناس را قرائت می نمایی.
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی اسْتِکْشَافِ الْهُمُومِ: یَا فَارِجَ الْهَمِ، وَ کَاشِفَ الْغَمِّ، یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْرُجْ هَمِّی، وَ اکْشِفْ غَمِّی. (الصحیفة السجادیة-54)
یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا کَاشِفَ الْغَمِّ وَ یَا فَارِجَ الْهَمِ وَ یَا بَاعِثَ الرُّسُلِ وَ یَا صَادِقَ الْوَعْدِ مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ کَانَ قَائِدَهُ إِلَى الْجَنَّةِ فَقَالَ لَهُ أُبَیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ لَهُ مِنْ خَلَفٍ وَ وَصِیٍّ قَالَ نَعَمْ لَهُ مَوَارِیثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَالَ مَا مَعْنَى مَوَارِیثِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْقَضَاءُ بِالْحَقِّ وَ الْحُکْمُ بِالدِّیَانَةِ وَ تَأْوِیلُ الْأَحْکَامِ وَ بَیَانُ مَا یَکُونُ قَالَ فَمَا اسْمُهُ قَالَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَة لَتَسْتَأْنِسُ بِهِ فِی السَّمَاوَاتِ وَ یَقُولُ فِی دُعَائِهِ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ لِی عِنْدَکَ رِضْوَانٌ وَ وُدٌّ فَاغْفِرْ لِی وَ لِمَنْ تَبِعَنِی مِنْ إِخْوَانِی وَ شِیعَتِی وَ طَیِّبْ مَا فِی صُلْبِی فَرَکَّبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی صُلْبِهِ نُطْفَةً طَیِّبَةً مُبَارَکَةً زَکِیَّةً وَ أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ ع أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ طَیَّبَ هَذِهِ النُّطْفَةَ وَ سَمَّاهَا عِنْدَهُ جَعْفَراً وَ جَعَلَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً رَاضِیاً مَرْضِیّاً یَدْعُو رَبَّهُ فَیَقُولُ فِی دُعَائِهِ یَا دَان (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص: 60 و 61)
نتیجه:
با وجود عدم صحت علمی قضیه طواف کعبه و همچنین عدم یافت چنین فضیلتی در مورد سوره فاطر و آیات 29 و 30 و همچنین عدم وجود چنین روایتی منقول از پیغمبر میتوان به طور قطع گفت که این پیام توسط شخص نادانی جعل شده است و هیچگونه صحتی نخواهد داشت.
درباره این سایت